آیا کسی که مادرش سید است هم سید واز نسل پیامبر محسوب میشود؟
حضرت ايت الله جوادي آملي : سيد بودن از طرف مادر هم مي شود
حضرت فاطمه سلام الله عليها:فرزندانم (سادات) را دوست بداريد، نيکان و صالحين را براي خدا و با بدانشان نيز به خاطر من خوشرفتاري کنيد، احترام فرزندانم همانند احترام من است.
گفتني است سرسلسله سادات از هاشم جد پيامبر(ص) شروع شد، لذا عبدالمطلب و پدران پيامبر و امام علي(ع) نيز سادات هستند و فرزندان امام علي(ع) نيز سيد هستند. اما از آنجا که هر کدام از امامان(ع) نيز مقام رفيع و بلندي دارند وقتي نسل سادات به هر کدام از امامان که برسد آن امام به عنوان سرسلسله آنها معرفي مي شود. مانند سادات علوي، حسني، حسيني، موسوي و رضوي و.
لذا سيادت فرزندان حضرت فاطمه(س) از طرف امام علي(ع) نيز به آنان رسيده است.
نسل پيامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه يافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پيامبر هستند و پيامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هيچکدام از نسل فاطمه نمىتواند ازدواج کند. اگر فرزندان دختر، فرزند انسان نباشد مىتوان با دختران او ازدواج کرد. بنابراين هر کس که نسلش به حضرت فاطمه(س) مىرسد، فرزند پيامبر حساب مىشود. حضرت امام موسى الکاظم(ع) فرمود: روزى به مجلس هارون الرشيد خليفهى عباسى وارد شدم. هارون سؤالهايى کرد و من جواب دادم. هارون پرسيد شما چگونه مىگوييد که پسر پيامبريد در حالى که پيامبر نسل نداشت. او فقط دختر داشت و نسل انسان از پسر مىماند نه دختر. من در جواب سؤال هارون آيه 84 سورهى انعام را خواندم. خداوند مىفرمايد: و وهبنا له اسحق و يعقوب کلاً هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنين و زکريا و يحيى و عيسى و الياس کل من الصالحين؛ ما به ابراهيم اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت کرديم و نوح را از پيش هدايت کرده بوديم و از نژاد او داود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون را. ما نيکوکاران را چنين پاداش مىدهيم. و نيز زکريا يحيى، عيسى و الياس را که همگى از صالحان هستند»، (الميزان، ج 7، ص 241، عربى، بيروت، چاپ دوم).
به هارون گفتم: اى هارون! پدر عيسى کيست؟ هارون گفت: عيسى پدر ندارد. گفتم: پس چطور عيسى از نسل ابراهيم بشمار رفته است؟! پس بدان که خداوند عيسى را از طريق مادرش مريم به نسل حضرت ابراهيم ملحق ساخته است. ما هم از طريق مادرمان حضرت فاطمه زهرا از نسل پيامبر اسلام به حساب مىآييم، V}(تفسير صافى، ج 1، ص 530 چاپ دوجلدى قديمى، تفسير نمونه، ج 5، ص 328 به نقل از نورالثقلين، ج 1، ص 743)
بنابراين زنى که از نسل پيامبر است، همهى فرزندان او نسل پيامبر و سيّد هستند گرچه شوهرش سيّد نباشد و در نتيجه انسان از طريق مادر هم سيادت پيدا مىکند.
فقط احکامی مانند خمس برای سیدی که از پدر ،سیادت به او رسیده شده اجرا میشود.
أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
ی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و .، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!
مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.
شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است.
اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهن میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است‼️
گاهی می پرسند: چرا علی علیه السلام در اثبات حقانیت خویش به حدیث واضح و غیر قابل انکار غدیر استدلال نکرده است؟ این سؤال ظاهرا از سوی مخالفین آن حضرت به صورتی زیرکانه شیوع یافته است؛ چرا که امام علی علیه السلام در هر فرصت ممکن به حدیث غدیر و ماجرای آن اشاره کرده و وصایت و خلافت بلافصل خویش را بعد از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله اثبات نموده است؛ به عنوان نمونه به موارد زیر توجه کنید:
1. علی علیه السلام هنگامی که به اجبار در مراسم بیعت با خلیفه اول حاضر شده بود، به حدیث غدیر استناد کرد و فرمود: یَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْشُدُکُمْ بِاللَّهِ أَ سَمِعْتُمْ رَسُول اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرٍ کَذَا وَ کَذَا؛ ای جمعیت مهاجر و انصار! شما را به خدا سوگند می دهم، آیا شنیدید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر [در مورد ولایت و رهبری من[ چنین و چنان گفت؟» و آن گاه تمام موارد خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله را درباره وصایت و جانشینی خویش بعد از نبوت بیان کرد.
2. ابن عباس می گوید: علی علیه السلام در هنگام خلافت خویش روزی در اجتماع بزرگ مردم کوفه به حدیث غدیر استناد کرد و با مردم اتمام حجت نمود. آن حضرت در آن خطابه مهم خویش فرمود: تمام فرد فرد مسلمانان را که در روز غدیر حضور داشتند، به خدا سوگند می دهم، آیا شنیدید آنچه را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره من در خطابه غدیر خم بیان کرد؟ هفده نفر از سرشناسان و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله از میان جمع به پا خاستند و گفتند: آری! ما شاهد بودیم هنگامی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله در غدیرخم دست تو را گرفت و فرمود: ای مردم! آیا می دانید که من از خود شما بر شما اولویت دارم؟ گفتند: بلی. در آن هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ هر کس من مولای او هستم، این علی هم مولای اوست. خدایا! دوست بدار هر کس که او را دوست می دارد و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد!»
3. امام بار دیگر در مسجد مدینه جایگاه خویش را در حکومت اسلامی تبیین کرد و با بیان حقانیت خود، فرمود: مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم حجت را بر مردم تمام نکرد؟ و مگر جای عذری برای مردم باقی مانده است؟»
4. در خطبه وسیله» نیز حضرت به حدیث غدیر و آیه اکمال دین استناد کرد. آن حضرت 7 روز پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطبه ای بسیار طولانی ایراد کرده، در فرازی از آن فرمود: وقتی گروهی گفتند: ما بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله رهبران مردم هستیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله برای حجة الوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حج به وادی غدیر خم رفت و فرمان داد چیزی مانند منبر برایش تهیه کنند. سپس بالای آن رفت و بازوی مرا گرفت و بلند کرد و آن گاه جمله معروف خود مَنْ کُنْتُ.» را به همه مسلمانان رسانید.»
5. آن حضرت در شورای شش نفره منتخبِ خلیفه دوم نیز به حدیث غدیر احتجاج کرد.
همچنین امام علی علیه السلام برای طلحه قبل از آغاز جنگ جمل، در صفین برای فرستادگان معاویه، در مسجد کوفه، در میدان کوفه، پس از جنگ نهروان و در موارد متعدد دیگری به حدیث غدیر استناد جسته است.
منابع :
بند شماره1: الاحتجاج ترجمه غفاری، ج1 ص358 و الاحتجاج ،ج1 ص 80
بند شماره 2: من لا یحضره الفقیه، ترجمه بلاغی و غفاری ج1 ص344 و من لا یحضره الفقیه ج1 ص 229
چهار صد هزار تومان از طرف امیرالمومنین علی علیه السلام
جناب آقای دکتر باهر تعریف کردند: روزی خدمت آقای مجتهدی بودم ، که ایشان به من فرمودند : یک نفر از معاودین عراقی که به تازگی از نجف اشرف به ایران آمده است ، روزها به منزل ما آمده و مزاحم میشود . پرسیدم : چرا و چگونه ؟
فرمودند : "اینجا می آید و می گوید : شما باید چهارصد هزار تومان به من بدهید؛ موقعی که میخواستم از عراق به ایران بیایم چهارصد هزار تومان بدهی داشتم که به علت عدم توانایی پرداخت آن ، به حضرت علی علیه السلام متوسل شدم ، حضرت در جواب فرمودند : نزد شیخ جعفر در قم برو و پولت را از او بگیر و شما باید آن پول را به من بدهید .»
هر چه به او می گویم من چهارصد هزار تومان ندارم ، قبول نمیکند ."
مدتی گذشت تا اینکه دوباره خدمت آقای مجتهدی رسیده و از ایشان پرسیدم جریان آن مرد عرب به کجا کشید ؟
فرمودند : یک روز که به اینجا آمده و طلب پول کرد به او گفتم بروید ، من امروز مطلب را به حضرت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام عرض میکنم ، اگر حواله ای باشد آن پول را به شما خواهم داد .
هنگامیکه منزل را ترک کرد به مولا امیرالمومنین علی علیه السلام عرض کردم یا مولا اگر این مبلغ حواله شماست مرحمت کنید ؛من که پولی ندارم و اگر حواله شما نیست دیگر این شخص مزاحم نشود .چند دقیقه بعد از اینکه این جملات را به آقا امیرالمومنین علیه السلام عرضه داشتم ، مردی نجار تهران در حالیکه کیسه پولی به همراه داشت به منزل من آمده و گفت : این پولی است که میخواهم به شما تقدیم کنم ، سپس خداحافظی نموده و رفت؛ کیسه پول را باز کردم دیدم چندین بسته اسکناس داخل آن می باشد ، هنگامیکه آن را شمردم همان چهارصد هزار تومان بود که آن مرد عرب تقاضا میکرد . از مولا تشکر کرده و بار دیگر که او به منزل آمد پول را به او دادم اما نه یک مرتبه بلکه ابتدا هزار تومان و مدتی بعد ده هزار تومان دیگر تا اینکه کم کم چهارصد هزار تومان تمام شد .
به آقا عرض کردم : چرا این کار را کردید؟ فرمودند : اگر یک مرتبه پول را به او می دادم ممکن بود از خوشحالی سکته کند .
غلامي را نزد عمر آوردند، غلام، مولاي خود را كشته بود، عمر دستور داد او را بكشند. اميرالمومنين عليهالسلام از قضيه خبردار گرديده غلام را به حضور طلبيد و به او فرمود: آيا مولايت را كشتهاي؟
غلام: آري.اميرالمومنين عليهالسلام: چرا؟
غلام: با من عمل خلاف نمود.
علي عليهالسلام از اولياي مقتول پرسيد؛ آيا كشته خود را به خاك سپردهايد؟
گفتند: آري.
فرمود: چه وقت؟
گفتند: همين الان.
حضرت امير به عمر رو كرده و فرمود: غلام را بازداشت كن و او را عقوبت نده و به اولياي مقتول بگو پس از سه روز ديگر بيايند.
چون پس از سه روزه آمدند، علي عليه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولياي مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسيدند، آن حضرت به اولياي مقتول فرمود: اين قبر كشته شماست؟ گفتند: آري.
فرمود: آن را حفر كنيد! آن را حفر كردند تا به لحد رسيدند آنگاه به آنان فرمود: ميت خود را بيرون بياوريد، آنها هر چه نگاه كردند جز كفن ميت چيزي نديدند. جريان را به آن حضرت عرضه داشتند.
اميرالمومنين عليهالسلام دوبار تكبير گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه كسي كه به من خبر داده است، شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله كه فرمود: هر كس از امتم كه كردار قوم لوط را مرتكب شود، پس از مردن سه روز بيشتر در قبر نميماند و زمين او را به قوم لوط كه به عذاب الهي هلاك شدند ميرساند، و در روز قيامت با آنان محشور ميگردد.
منبع: مناقب، ج 1 ص495
کانال تلگرامی ما
Myemamali110@
امام جعفر صادق (عليه السلام) از حضرت علي (عليه السلام) نقل ميكند كه: ان حضرت در توصيف از آفرينش و نسب محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند تعالي نور مقدس حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را خلق فرمود، پيش از آنكه آسمانها و زمين و عرش د و كرسي و لوح و قلم و بهشت و دوزخ را بيافريند و قبل از اينكه احدي از انبيا را اراده آفرينش كند به چهار صد و بيست چهار هزار سال، به آن نور دوازده حجاب خلق نمود:
1- حجاب قدرت. 2- حجاب عظمت. 3- حجاب منت. 4- حجاب رحمت. 5- حجاب سعادت. 6- حجاب كرامت. 7- حجاب منزلت. 8- حجاب هدايت. 9- حجاب نبوت. 10- حجاب رفعت. 11- حجاب شفاعت.
منبع : غایة التعدیل ص ۱۶
پس آن نور مقدس را در حجاب قدرت 12 هزار سال جاري داد و او ميگفت: سبحان ربي الاعلي.
و در حجاب عظمت يازده هزار سال و او ميگفت: سبحان عالم السر
و در حجاب منت ده هزار سال و ميگفت: سبحان من هو قائم لايلهو
و در حجاب رحمت نه هزار سال و ميگفت: سبحان الرفيع الاعلي
و در حجاب سعادت هشت هزار سال و ميگفت: سبحان من هو دائم لايسهو
و در حجاب كرامت هفت هزار سال و ميگفت: سبحان من هو غني لايفتقر
و در حجاب منزلت شش هزار سال و ميگفت: سبحان العليم الكريم
و در حجاب هدايت پنج هزار سال و ميگفت: سبحان ذي العرش د العظيم
و در حجاب نبوت چهار هزار سال و ميگفت: سبحان رب العزه عما يصفون
و در حجاب رفعت سه هزار سال و ميگفت: سبحان ذي الملك و الملكوت
و در حجاب هيبت دو هزار سال و ميگفت: سبحان الله وبحمده
و در حجاب شفاعت دو هزار سال و ميگفت: سبحان ربي العظيم و بحمده
پس نام مقدس آن حضرت را بر لوح ظاهر گردانيد و ان نام مبارك چهار هزار سال بر لوح ميدرخشيد پس اسم اطهر آن حضرت را بر عرش ظاهر گردانيد و هفت هزار سال در آنجا نور ميبخشيد همچنين در احوال رفعت و جلال ميگرديد تا آنكه حق تعالي آن نور را در صلب آدم جاي داد و از آدم در شيث و از شيث در انوش و از انوش در قينان و از قينان در مهلائيل … تا در ابراهيم خليل الله و ابراهيم در اسماعيل … در عبدمناف و از عبدمناف در هاشم و از هاشم سيد قريش در عبدالمطلب و از عبدالمطلب در عبدالله جاي داد و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به دنيا آمد. فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤ منين خندان و شادان وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بدنيا آمد نزد ابوطالب پدر حضرت علي (عليه السلام) آمد و او را به آنچه واقع شده بود خبر داد. پس ابوطالب به وي گفت: مگر از اين امر در شگفتي؟ تو هم باردار ميشوي و وصي و وزير او را ميزايي.
منبع : سفینه البحار ، ج ۱ ص۶۷۴
درباره این سایت